کد مطلب:283400 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:233

نهان کاری، اصل حاکم بر ساختار رهبری شیعه در دوران غیبت صغری
هم چون دوره های پیشین، «اصل تقیه و نهان كاری» بر ساختار رهبری كننده ی شیعه در دوران غیبت صغری حاكم بود. از این رو، برخی پژوهش گران، نام «سازمان زیر زمینی» یا «التنظیم السرّی» را برای این نهاد برگزیده اند. [1] این اصل در دوران غیبت صغری با شدّت هر چه تمام تر رعایت می شد. به طور كلی، یكی از شرایط گزینش سفیر و باب از سوی ناحیه ی مقدسه، داشتن توانایی فراوان بر پرده پوشی و نهان كاری بود. این نهان كاری در برخی بُرهه های زمانی كه اختناق، شدیدتر و خطر محسوس تر می شد، افزایش می یافت. برای نمونه، نهان كاری سفیر دوّم به گونه ای بود كه وی برای رساندن مضمون توقیع مبارك ناحیه ی مقدسه كه دربردارنده ی دستورهایی به یكی از دستیاران مشهور سفیر، یعنی «جعفربن محمدبن متّیل قمی» بود، او را به خرابه ی عبّاسیه ی بغداد برد، آن گاه با نشان دادن توقیع مبارك، جعفر را از دستورهای موجود در آن آگاه ساخت، سپس توقیع را پاره پاره كرد تا اثری از آن باقی نماند! [2] .

در همین راستا، شدت نهان كاری و تقیّه ی سوّمین سفیر حضرت، زبانزد جامعه ی شیعه بوده است. [3] روزی یكی از شیعیان از ابوسهل نوبختی می پرسد: چرا ناحیه ی مقدسه با وجود جایگاه رفیع علمی و اجتماعی تو، ابن روح را به نیابت برگزیده است؟ او در پاسخ می گوید: درجه ی راز نگهداری ابن روح چنان بالا است كه اگر او، حضرت حجّت (عج) را پنهان كرده باشد، حتی در صورت قطعه قطعه كردن بدنش با قیچی، سخنی نمی گوید! [4] .

در پیشبرد كار این سازمان پنهانی، گاه امدادهای معجزه آسای حضرت حجت علیه السلام نیز بسیار گره گشا بوده است. برای نمونه، در دوران سفارت «محمدبن عثمان بن سعید عمری»، حكومت وقت از برخی از فعالیت های پنهانی این سازمان آگاه شد، بنابراین، كسانی را به عنوان شیعیانی كه قصد پرداخت وجوه شرعی دارند، نزد افرادی فرستاد كه در مظانّ اتهام وكالت قرار داشتند. یكی از وكیلانی كه با این جاسوسان روبه رو شد، «محمدبن احمد بن جعفر قطّان قمّی» بود. البته چون با آغاز این توطئه، ناحیه ی مقدسه در توقیعی، همه ی وكیلان را تا اطلاع بعدی از دریافت هرگونه وجهی منع كرده بود، وكیل یاد شده نیز منكر وكالت خود شد و هیچ وجهی از آن جاسوس دریافت نكرد! این وضعیت تا رفع كامل خطر برقرار بود. [5] .


[1] تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم(عج)، ص 134.

[2] كمال الدين و تمام النعمة، ص 503.

[3] الغيبة، ص 236.

[4] همان، ص 240.

[5] بحار الانوار، ج 51، ص 310.